جدول جو
جدول جو

معنی وسواس داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

وسواس داشتن
ليكونّ مهووسًا
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
وسواس داشتن
Obsess
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وسواس داشتن
obséder
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وسواس داشتن
विचारों में फंसना
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به هندی
وسواس داشتن
ossessionare
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وسواس داشتن
obsesionar
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وسواس داشتن
opętać
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به لهستانی
وسواس داشتن
овладевать
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به روسی
وسواس داشتن
бути одержимим
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وسواس داشتن
bezeten maken
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به هلندی
وسواس داشتن
besessen machen
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
وسواس داشتن
وسواس رکھنا
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به اردو
وسواس داشتن
আতঙ্কিত হওয়া
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
وسواس داشتن
หมกมุ่น
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به تایلندی
وسواس داشتن
terobsesi
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وسواس داشتن
להיות אובססיבי
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به عبری
وسواس داشتن
取り憑かれる
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وسواس داشتن
obsesionar
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وسواس داشتن
kuwa na mawazo ya kupita kiasi
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وسواس داشتن
집착하다
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به کره ای
وسواس داشتن
takıntı yapmak
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وسواس داشتن
着迷
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سواد داشتن
تصویر سواد داشتن
باسواد بودن، توانایی خواندن و نوشتن داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاس داشتن
تصویر سپاس داشتن
شکر نعمت به جا آوردن، ممنون بودن
منت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ کَ دَ)
ملکۀ خواندن و نوشتن داشتن و با علم بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ دَ وَ دَ)
استهزاء کردن. خندیدن و تمسخر کردن. (از یادداشتهای مؤلف) :
چنین داد پاسخ سرافراز طوس
که من بر دروغ تو دارم فسوس.
فردوسی.
چنان دان که هر کس که دارد فسوس
همی یابد از چرخ گردنده کوس.
فردوسی.
ز دیو تنت حذر کن که بر تو دیو تنت
فسوسها همه از یکدیگر بتر دارد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دَ تُ رَتَ)
ممنون بودن. شکر داشتن. تشکر. شکر. شکران. (منتهی الارب) :
ز کردار هر کس که دارم سپاس
بگویم به یزدان نیکی شناس.
فردوسی.
گفت سپاس دارم در وقت بازگشت ودر ساعت بیرون آمد. (تاریخ بیهقی). عبداﷲ گفت سپاس دارم. (تاریخ بیهقی).
بهر نیکیش دار سیصد سپاس
هم اندک دهش زو فراوان شناس.
اسدی.
ز تو تا بوم زنده دارم سپاس
که من با خرد یارم و حقشناس.
اسدی.
ای بارخدای کردگارم
من فضل ترا سپاس دارم.
ناصرخسرو.
گفتم سپاس دارم و گویم چو بنگرم
نیکو به چشم عقل خطیر اندر آسمان.
سوزنی.
گرم بر جان نهی رنجی بدل دارم سپاس ای دل
ورم بر دل نهی داغی بجان هم زین قیاس ای جان.
سوزنی.
ببندگی و غلامی گرت قبول کنند
سپاس دار که فضلی بود کبیر از دوست.
سعدی.
سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن
کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سواد داشتن
تصویر سواد داشتن
فرهیختگی گلاه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاس داشتن
تصویر سپاس داشتن
تشکر، ممنون بودن
فرهنگ لغت هوشیار
شکر کردن، شکرگزار بودن، سپاسدار بودن، منت پذیربودن، شاکر بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد